کوله پشتی من

صفحه خانگی پارسی یار درباره

سه صحنه به یاد ماندنی ملک سلیمان

   برای فیلمی که دوستش دارم...

اول:صحنه دوم فیلم. صحنه ای که سلیمان روی تخته سنگی مشرف بر اورشلیم نشسته و غبطه دوران کنار پدر بودن را میخورد ...

زمانی که حضرت داوود روی همین تخته سنگ می نشسته و با صدای زیبایش آیات زبور را میخوانده

و همه کوه ها و پرندگان با او هم آواز می شدند... و آمدن کودکانی که خجالت میکشیدند ازنشستن پیش پیامبر.

همین صحنه بودکه کمبود پیامبر را با تمام وجودم احساس کردم...

کمبود یک پدر که وقتی خسته ای، وقتی کم آوردی، کنارت باشد...کنارش باشی..

چقدر آدم با وجود پیامبرش راحت تر است

و نزدیکتر به خدا...

 دوم: صحنه ای که شیطان در جسم یکی از یاران سلیمان حلول می کندو به همین خاطر او قصد جان حضرت سلیمان را می کند، باشمشیر به سمت او می دود. همه حیرت زده اند...

همگی، مرد و سلیمان را نگاه می کنند که ناگهان سلیمان بر میگردد و او؛ منقلب می شود.

این صحنه سلیمان با اینکه هیچ دیالوگی ندارد ولی واقعاً تاثیر گذار است.

 سوم: صحنه جنگ دو سرباز سلیمان(جناب یوما و پسرش). با مردمی که شیطان و جنیان در جسمشان حلول کرده اند.

صحنه کنار دریاست، مردم با بیل و کلنگ دارند هجوم می آورند.

موسیقی قطع می شود و جناب یوما می گوید: برای خدا و رسولش

پسرش:- برای خدا و رسولش

و درگیری شروع می شود

و بعد آمدن سلیمان و نجات مردم از دایره آتشینی که مردم شیطانی، دور آنها درست کرده اند.

 فیلم با اینکه از نبود دیالوگ مناسب و پیامبر گونه، دست وپا می زند، ولی در رساندن حس نقشها به مخاطب واقعاً موفق بوده که البته مقدار بسیار زیادیش را مدیون موسیقی بیش از حد مناسب! این فیلم است.

گاهی در قسمتی از فیلم به عینه می بینید که این موسیقی عالی برای این صحنه زیادی است.

مثلاً جایی که یاران سلیمان به قسمتهای مختلف فرستاده می شوند تا از اوضاع مراقبت کنند.

شاید همراه هر کدام تنها 20 نفر سرباز باشد.ولی ببینید چه آهنگ عالی روی آن گذاشته شده.انگار کن یک لشگر دارد حرکت می کند…!

انتقال حس نقش به مخاطب در این فیلم، به عهده آهنگساز است و نه فیلمنامه نویس!

3 نمونه از دیالوگهای فیلم را در زیر بخوانید و خودتان قضاوت کنید:

 زمان: سلیمان به مردم خویش ملحق شده، آنها هم منتظر پیامبر خود هستند که اذن درو کردن گندمهایشان را بدهد و برایشان دعا کند.

گوینده دیالوگ: حضرت سلیمان

خدا وکیلی خودتان بخوانیدو ببینید مثل دیالوگ کتابهای دینی مان نیست؟

"خداوند این روز را بسیار دوست میدارد

روزی که در آن انسانها کاشته های خود را برداشت می کنند

و هر آنکس همان چیزی را درو می کند که کاشته.

پروردگارا! برکت را براین سرزمین افزون فرما و ما را بر مدار یکتا پرستی یاری کن.

حال به اذن الهی شروع می کنیم"

بعدش صحنه ای است که مردم شروع به کار می کنند.این قسمت واقعاً موسیقی اش شگفت انگیز و تاثیر گذار است.

دلت می خواهد همان وسط بلند شوی و با سلیمان و مردم، گندم درو کنی.

(یک نکته! کیفیت صدای فیلم در تالار شهید چمران دانشکده فنی خیلی بهتر بود! نسبت به پردیس سینمایی ملت!)

 زمان: هر کدام از یاران نزدیک سلیمان به یکی از شهر ها رفته و دارند مردم را نسبت به اتفاقات آینده هشیار می دهند.

گوینده: 2 نفر از یاران و خود سلیمان.

این هم یکی دیگر از دیالوگهای ساده و سطحی فیلم است.که کلمات می توانستند بهتر کنار هم بنشینند! و نه این قدر ساده

"ای مردم! ما در آستانه آزمایشی بزرگ قرار داریم

راه برای ورود اجنه و شیاطین به دنیای ما باز شده

تا به حال آنان می توانستند انسانها را وسوسه کنند، اما از این پس بر ما مستقیما اثر می گذارند

آنچه بدی و ناپاکی است بر ما هجوم می اورد.

بارها قوی تر و شدید تر از آنچه بشر تجربه کرده

خطری بزرگ در کمین ماست که هشیاری همه شما را طلب می کند

اما بدانیدکید شیطان در برابر ایمان آدمی کارگر نمی باشد

باید محکم باشید و خود را برای خالق خویش خالص سازید

درهای رحمت پروردگار همیشه به روی بندگانش باز است

پس

از شما می خواهیم که تقوا پیشه کنید

از فرمان رسول خدا اطاعت نمایید تا از گزندفتنه ها و خطر شیاطین در امان باشید

تقوا و اطاعت از پیامبر خدا

این سلاح ماست.تنها سلاح"

دقت کنید. درست است که با دیدن این فیلم، سلیمان به شما نزدیک می شود. ولی حرف من این است که دیالوگها می توانست کمی حکیمانه تر باشد.

به طور مثال فکر کنید اگر حسن فتحی دیالوگهای این فیلم را می نوشت چه می شد!

 آنوقت اصلاً بعید نبود که فیلمنامه فیلم و حتا نفش اول فیلم هم در جشنواره فیلم فجر سیمرغ ببرد!

اما وقتی سلیمان به اندازه یک برگه A4 پشت و رو دیالوگ ندارد، دیگر زمینه ای برای بهتر بازی کردن ندارد!

زمان: آخر فیلم.وقتی کشتی سلیمان در آسمان است و دارد بر می گردد

گوینده: حضرت سلیمان که دارد روی فیلم دارد حرف می زند.

همین الان بگویم که دیالوگها را خیلی خوب می گوید و البته باز هم موسیقی عالی...

" سپاس خدای را سزاست که...

گرچه شیاطین را در میان ما نهاده است.

اما بدانید که در پایان دنیا این موجودات به زمین باز خواهند گشت

و باز فساد و خونریزی جهان را فرا می گیرد.سالها استغاثه و فریاد برآورده تا خداوند یکبار دیگر دست قدرت خود برد

کسی می آید که دریای رحمت است

منجی بشر است

پس صالحان وارث زمین خواهند شد

و بهشتی برپا کنند که در آن انسانیت به اوج شکوفایی برسد

پس خدایا توفیقم عطا کن،به اعمال صالح

تا آن طور که تو دوست داری برای آن منزل خود را آماده سازیم

تا همه ما، عبد تو باشیم

مطیع تو باشیم

و برای تو باشیم و به سوی تو باشیم."